اعجاز علمی قرآن کریم از ماهنامه هادی
مقدمه:
هر پیامبری که از سوی خدا آمده، متناسب با عصر و زمان خود، دارای اعجاز بوده است. اعجاز عبارت است از «انجام کار خارق¬العاده¬ای که مدّعی مقام نبوّت و امامت برای اثبات مدّعایش از راه غیبی همراه با تحدّی و مبارزطلبی ارائه می کند.» معجزه جاوید پیامبر اسلام(ص) قرآن کریم است. قرآن کتابی است که اگر در عمق جان انسان نفوذ کند، او را جان تازه ای می بخشد: چون که بر جان رفت جان دیگر شود جان که دیگر شد جهان دیگر شود قرآن گنجینۀ ارزشمند و پایان ناپذیر الهی است. کلید این گنجینۀ عظیم، تدبّر و تفکّر عمیق در آن است. با تدبر در قرآن می توان گوهرهای گرانبهایی را به دست آورد؛ گوهرهایی که ارزش آنها در مقیاس های مادی نمی گنجد. امام سجّاد (ع) فرموده اند: «آیاتُ القرآن خزائن فکلّما فتحت خزینة ینبغی لک ان تنظر فیها» ؛ آیه های قرآن گنجینه هایی است؛ پس هرگاه گنجینه ای گشوده شد، سزاوار است که آنچه را در آن است نگاه کنی. قرآن کتاب ماندگاری است که محدود به دوره خاصی نیست بلکه فراتر از گسترۀ زمین و زمان ادامه دارد. او که مظهر «حیّ لایموت» است هرگز نمی میرد و برای همیشه، زنده و زندگی بخش است. امام صادق (ع) فرموده اند: «انّ القرآن حیٌّ لایموت و انّه یجری کما یجری اللیل و النّهار و کما تجری الشمس و القمر...» ؛همانا قرآن زنده¬ای است که نمی¬میرد وهمانا او همانند شب و روز وخورشید وماه جریان دارد. قرآن گُل همیشه بهاری است که با گذشت زمان پژمرده نمی شود؛ بلکه هر چه از عمرش می گذرد، تازه تر می شود. شخصی از امام رضا (ع) پرسید: چرا هر اندازه که از زمان می گذرد، قرآن کهنه نمی شود و هر قدری که می خوانیم باز هم برای مان تازگی دارد؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «ان الله تعالی لم یجعله لزمان دون زمان و لالناس دون ناس فهو فی کلّ زمانٍ جدید و عند کلّ قوم غضٌّ الی یوم القیمة» ؛ همانا خدای تعالی قرآن را برای زمانی غیر از زمان دیگر و برای مردمی غیر از مردم دیگر قرار نداده است. پس او تا روز قیامت در هر زمانی، جدید و در نظر هر گروهی، تازه است. یکی از رمزهای ماندگاری و تازگی قرآن کریم این است که با گذشت زمان و پیشرفت علمی بشر، بسیاری از حقایق و زوایای ناشناختۀ آن کشف می شود.از آن میان، اشارات علمی اعجاز آمیز قرآن است. این کتاب آسمانی در موارد متعدّدی به حقایق علمی ای اشاره دارد که در عصر نزولش برای مردم و دانشمندان، کشف نگردیده بود. بلکه در بعضی از موارد باور عمومی بر خلاف آن بود. بعد با پیشرفت علم و دانش در ابعاد مختلف، پرده از روی آن حقایق برداشته شد. بدین سان، یکی از ابعاد اعجاز قرآن را اعجاز علمی تشکیل می¬دهد. این بُعد از اعجاز قرآن، بعد از رشد علمی بشر، زیادتر مورد توجّه قرار گرفته است.
اعجاز علمی قرآن کریم در حوزه های مختلف
قرآن کتاب علمی نیست که بتوانیم همه فرمول های علمی را از ظاهر آن بدست آوریم. این کتاب آسمانی ، کتاب هدایت است. رسالت اصلی اش پرورش انسان است. اشارات علمی اعجاز آمیز آن هم با همین رویکرد می باشد. به دیگر سخن: این اشارات علمی جنبۀ پرورشی دارد نه جنبه آموزشی صرف. هدف از آوردن آنها این است که ما با اسرار عالم آفرینش آشنا شویم و از این راه به عظمت آفریدگار جهان پی ببریم. بر این اساس، اعجاز علمی قرآن، بیشتر در آیات مربوط به عالم آفرینش و خداشناسی است. قرآن کریم با همین رویکرد تربیتی، بعضی از اسرار نهفته در وجود انسان و جهان را بازگو نموده است. این اسرار در عصر نزول قرآن و قرن ها بعد از آن برای مردم روشن نشده بود. در گذر زمان با پیشرفت علوم برخی از آن اسرار علمی کشف گردیده است. هنوز هم بسیاری از آنها همچنان ناشناخته مانده است و با گذشت زمان شناخته خواهد شد. این است معنای آنچه که از ابن عباس صحابی مفسر قرآن نقل کرده اند: «القرآن یفسرّه الزمان» ؛گذر زمان قرآن را تفسیر می کند. دانشمندان مسلمان با هدایت قرآن کریم باید در عالم آفرینش مطالعه نموده، این حقایق علمی را کشف می کردند. اما افسوس که چنین نشده است. بیشتر آنها به دست دانشمندان غیر مسلمان کشف گردیده ؛ چنانکه برخی از نویسندگان گفته است: «فمنهم والیهم» و بهتر است بگوییم «فمنهم و علیهم» کشف اعجاز علمی قرآن از آنها و بر علیه آنها است. اشارات علمی اعجاز آمیز قرآن که بیشتر شان به دست دانشمندان غیر مسلمان کشف شده است حجت را بر آنها تمام می کند که این کتاب ، کتاب آسمانی است نه این که ساختۀ دست بشر باشد. این راه نزدیکی است که همه دانشمندان می¬توانند به حقّانیّت اسلام پی ببرند؛ چنانکه بسیاری از دانشمندان غیر مسلمان شیفته این بُعد علمی قرآن گشته و سرانجام به دین اسلام مشرّف شده اند. در زمینه اعجاز علمی این کتاب آسمانی افراط و تفریط وجود دارد. برخی به طور کلی با تفسیر علمی قرآن بر اساس دست آوردهای علوم جدید مخالفند. بویژه با در نظر گرفتن این تجربۀ تلخ تاریخی که در غرب کتاب مقدس را طبق نظریات علمی قدیم تفسیر می کردند. وقتی که نظریات جدید مخالف روی کار آمد، ارباب کلیسا دادگاه های تفتیش عقاید را تشکیل دادند تا هر کسی را که نظریۀ جدید مخالف را ارائه کند، محاکمه نمایند.در مقابل، عدۀ دیگر زیاده روی می کنند. تا هر فرضیۀ علمی مطرح می شود، تلاش می کنند به هر نحوی که شده آیات قرآن را بر طبق آن تفسیر نمایند و آن را اعجاز علمی به شمار آورند. هر دو کار نادرست است. کار درست میانه روی است. اوّل باید آیه قرآن را بدون در نظر گرفتن داده های علمی مورد مطالعه قرار داده، معنایش را به دست آوریم. اگر آن معنا مطابق نظریه ای بود که از بدیهیات علمی باشد آن وقت می توانیم آن آیه قرآن را بر اساس این نظریۀ علمی تفسیر کنیم و آن را نمونه ای از اعجاز علمی به حساب آوریم. اشارات علمی اعجاز آمیز قرآن در حوزه های مختلف علوم است؛ از قبیل کیهان شناسی، زیست شناسی، پزشکی و ... . این نوشتار ، نمونه های روشنی را از هر یکی آنها ارائه می نماید و از حوزه کیهان شناسی آغاز می کند:
حوزۀ کیهان شناسی
علم کیهان شناسی در تاریخ پر فراز و نشیب خود، دوره های مختلفی را گذرانده است. در هر دوره ای شاهد نظریّات مخالف با دوره های دیگر بوده است. در عصر نزول قرآن کریم، مکتب کیهان شناسی بطلمیوس حکمفرما بود. این کتاب آسمانی اشاره به یک سلسله از پدیده های کیهانی دارد که در هیأت بطلمیوس مطرح نبوده یا باور علمی بر خلاف آن بوده است. با پیشرفت علم و روی کار آمدن ابزار نوین پژوهش، این حقایق علمی کشف گردید: 1- گردش زمین و کوه ها قرآن کریم می فرماید: «وتری الجبال تحسبها جامدة وهی تمرّ مرّ السّحاب صنع الله الذّی أتقنَ کلّ شئ ...» ؛ کوه ها را می بینی آنها را آرام و بی حرکت می پنداری؛ در حالی که همانند ابر در گردشند. این آیه بروشنی می گوید: بر خلاف آنچه شما در ظاهر می بینید، کوه های زمین همانندابرهای¬آسمان درحرکتند. معلوم است که اینگونه حرکت کوه ها بدون حرکت زمین معنا ندارد؛ زیرا اگر زمین آرام و تنها کوه ها متحرک باشند آنها در یک جا ثابت نمی ماندندوحرکت¬شان محسوس ومشاهد بود. بنابراین گردش کوه ها زیر مجموعه گردش کل زمین می باشد. پس از این آیه استفاده می شود که همه زمین و کوه ها در گردشند؛ در حالی که در آن زمان طبق نگاه ظاهری و بر مبنای هیأت قدیم باور همگانی بر این بود که زمین مرکزیت دارد.این¬کره خاکی¬آرام¬است ومنظومه شمسی در محور آن دور می زند. این باور همچنان ادامه داشت تا در اواخر قرن شانزدهم میلادی، دانشمند معروف کوپرنیک لهستانی نظریه گردش زمین را مطرح نمود و در اوائل قرن هفدهم میلادی گالیلۀ ایتالیایی این نظریه را مستدلّ و ابراز نمود؛ گرچه ارباب کلیسا و دادگاه تفتیش عقاید او را به اتّهام مخالفت با کتاب مقدس محاکمه کرده، وادار به اظهار توبه و بازگشت از این عقیده نمودند. سرانجام دانشمندان با استفاده از ابزار پیشرفته نوین مثل روز روشن ثابت نمودند که زمین به طور کلی دارای دو نوع حرکت است یکی حرکت وضعی که زمین به دور خود به سرعت سی کیلومتر در هر دقیقه می گردد و دیگری حرکت انتقالی که زمین به دور خورشید به سرعت بیشتر از آن می گردد. پیش از اثبات گردش زمین از نظر علمی، مفسران قرآن کریم این آیه را به متلاشی شدن کوه ها پیش از قیام قیامت تفسیر می کردند ؛ چنانکه در آیه دیگر می فرماید: «و سیرت الجبال فکانت سراباً» ؛ و کوه ها به حرکت درآورده شوند پس سراب (آب نما) گردند. در این که همه کوه ها در آستانه رستاخیر به حرکت درآورده شده، فرو می ریزند جای شک و تردید نیست اما این آیه کریمه به دو دلیل قابل تطبیق بر آن جریان نمی باشد. دلیل اول: این آیه می گوید: گردش زمین در عین این که سریع انجام می شود برای ما نامحسوس است. ما گمان می کنیم که زمین ساکن و آرام است؛ در حالی که حرکت آن در آستانه قیامت به گونه فروپاشی و توأم با ایجاد هول و هراس شدید است. برخی از مفسّران در ردّ این دلیل گفته اند: معنای آیۀ شریفه این است: کوه هایی که هم اکنون آرام می بینید در زمان برپایی رستاخیز همانند ابرها در حرکت خواهند بود. این معنا با ظاهر آیه کریمه نمی سازد. ظاهر آیه این است: کوه ها در عین حالی که شما آرام می بیند متحرّکند به دیگر سخن آرامش ظاهری کوه ها همزمان با گردش واقعی آنها است. نه این که یکی در این زمان و دیگری در آن زمان باشد. دلیل دوم: طبق این آیه کریمه این گردش خاصّ کوه ها نشانۀ اتقان و استحکام عالم آفرینش است. سخن گفتن از استحکام عالم آفرینش مناسب با وضعیت فعلی زمین و کوه ها است نه با وضعیت آنها در آستانه آخرت؛ زیرا در آن هنگام نظام دنیا در حال فروپاشی است. صحبت از استحکام آن معنا ندارد. مرحوم علامه طباطبایی (ره) فرموده اند: با قطع نظر از سیاق آیات تفسیر این آیه به حرکت انتقالی زمین معنای خوب و قابل قبول است اما با در نظر گرفتن سیاق آیات باید آن را به حرکت کوه ها در آستانه قیامت تفسیر کنیم نه حرکت انتقالی زمین؛ زیرا آیات گذشته و آینده مربوط به آن زمان است. پس باید این آیه هم مربوط به آن زمان باشد. این سخن به دو دلیل درست به نظر نمی رسد: 1- سیاق آیات نمی تواند آیه ای را از ظهورش باز دارد. به این معنا: اگر آیه ای بخودی خود ظهور در معنایی داشت نمی توانیم با قرینۀ سیاق دست از آن معنا برداریم. 2- سیاق این آیات با تفسیر آیه مورد بحث به گردش فعلی زمین و کوه ها نیز سازگار است زیرا اگر چه در یک آیه قبل سخن از قیام قیامت است اما در دو آیه قبل صحبت از آفرینش شب و روز است. آفرینش آنها چنانکه در همان آیه فرموده است یکی نشانه های قدرت خداست گردش فعلی زمین و کوه ها نشانه دیگری از قدرت خداست. پس این آیه بر خلاف نظریۀ حاکم در آن زمان ثابت می کند که زمین و کوه ها در حرکتند و این یک نمونه از اعجاز علمی قرآن کریم است؛ چنانکه همین نمونه از اعجاز علمی در نهج البلاغه برادر قرآن هم آمده است: «فسکنت علی حرکتها من ان تمید باهلها» ؛ زمین در عین حرکت خود از این که اهلش را بلرزاند آرام است. این جمله با صراحت تمام می گوید که زمین دارای حرکت موزون و آرام است. 2- نقش کوه ها در آرامش زمین قرآن کریم می فرماید: «والجبال اوتادا» ؛ آیا کوه ها را میخ های زمین قرار ندادیم؟! از این که از کوه ها به عنوان میخ های زمین یاد کرده است دو مطلب استفاده می شود: مطلب اول: کوه ها در اعماق زمین ریشه دارند؛ نه این که تنها در سطح آن قرار داشته باشند. مطلب دوم: این کوه ها در آرام نگه داشتن زمین نقش مهمّی ایفا می کنند. در آیه دیگر این نقش را چنین بازگو می کند: «وجعلنا فی الارض رواسی ان تمیدبهم» ؛ در زمین کوه های ثابتی قرار دادیم تا مبادا اهلش را بلرزاند. رواسی جمع «راسیة» به معنای چیزی است که با سنگینی خود پا بر جا باشد به دیگر سخن چیز سنگینی که هم خودش پابرجاست وهم چیز دیگر را پابرجا نگه می دارد همانند لنگر کشتی. کوه ها، لنگرهای کشتی زمین هستند. اگر این لنگرهای سنگین نباشند کشتی طوفانی زمین، سرنشینان خود را آرام نمی گذارد. این تعبیر در ده جای قرآن درباره کوه ها آمده است. گویاتر از همه این آیه شریفه است که با حرف «لام» آورده شده نه با حرف «فی» : «وجعل لها رواسی...» ؛ برای زمین لنگرهایی قرار داده است. مرحوم علامه طباطبایی در ذیل آیۀ پیشین فرموده اند: این آیه دلالت دارد بر این که کوه ها نقش خاصّی در مهار زلزله ها دارد. امام علی(ع) در این زمینه فرموده اند: «و وتّد بالصخور میدان ارضه» ؛ لرزش زمین را با صخره های سنگین آرام کرده است. از نظر علمی ثابت شده است که ریشه های کوه ها در اعماق زمین با یکدیگر پیوند دارند. این کوه ها همانند زرهی، کره زمین را در بر گرفته و تا حدّ زیادی از زلزله ها که در اثر فشار گازهای درونی زمین پدید می آید جلوگیری می کند. تجربۀ عینی هم نشان می دهد که شدّت زلزله ها در مناطق کوهستانی کمتر است. افزون براین، کوه ها دو نقش برجسته دیگری همه در آرامش زمین دارند: کوه ها در کنترل و تنظیم حرکت زمین مؤثرند. اگر گردش زمین موزون و منظّم نباشند این کره خاکی، نا آرام و غیر قابل سکونت خواهد بود. آیات گذشته قرآن کریم هم اثر کوه ها را در مهار زلزله ها بازگو می کند و هم اثر آنها را در تنظیم حرکت زمین. کوه ها در مهار آتش فشان ها اثر عمیقی دارند. بسیاری از کوه ها در اثر فوران آتش فشان ها پدید آمده است. آتش فشان، زمین را می شکافد و مواد مذاب را بیرون می اندازد. این مواد مذاب روی شکاف زمین انباشته شده، به صورت کوه در می آیند و فوران آتش فشان را آرام می کنند. امام علی(ع) دربارۀ کوه ها چنین فرموده اند: «ورست اصولها فی المأ... و ارّزها فیها اوتادا» ؛ ریشه های کوه ها در اعماق زمین تا آب های درونی اش ثابت است ... و خداوند آنها را در زمین به عنوان میخ های آن تثبیت نموده است. سپس آن حضرت، نقش کوه را در آرامش زمین چنین بازگو می کند: «فسکنت علی حرکتها من ان تمید باهلها او تسیخ بحملها اوتزول عن مواضعها» ؛ پس زمین در عین حرکتش آرام است از این که اهلش را بلرزاند یا بارش را (در اثر فوران آتش فشان ها) فرو برد یا از محل خود جا به جا شود.
حوزۀ زیست شناسی
در عصر حاضر علم زیست شناسی، در ابعاد مختلف رشد چشمگیری نموده و پرده از روی بسیاری از حقایق علمی قرآن برداشته است. در اینجا چند نمونه از آنها ارائه می شود: 1- آب مایۀ حیات نقش آب در ادامۀ حیات از ابتدا برای همگان روشن بوده است. اما نقش آن درپیدایش حیات تا قرن های اخیر ناشناخته بود. در عین حال، قرآن کریم این نقش را بازگو نموده و از آب به عنوان مایۀ حیات یاد کرده است: «وجعلنا من المأ کلّ شئ حیٍّ» ؛ ما هر چیز زنده ¬ای را از آب قرار دادیم. شخصی از امام صادق(ع) پرسید: آب چه طعمی دارد؟ در پاسخ فرمود: طعم حیات و زندگی سپس همین آیه را قرائت نمود. در آیه دیگری می فرماید: «والله خلق کل دابة من ماءٍ» ؛ خدا هر جنبنده¬ای را از آب آفرید. این دو آیه می گوید که آب در آفرینش هر موجود زندۀ محسوس، دخالت تام و تمام دارد. این مطلب با کاوش های جدید علمی کاملاً به اثبات رسیده است. دانشمندان زیست شناس معتقدند که نخستین جوانۀ حیات در اعماق دریاها پیدا شده است و به همین جهت آغاز زندگی را از آب می دانند و طبق تحقیقات آنها حدود هفتاد درصد از بدن انسان و بسیاری از حیوانات را آب تشکیل می دهد. گرچه قرآن، آفرینش انسان را از خاک می داند اما منظور همان گل است که ترکیبی از آب و خاک می باشد. 2- زوجیت درعالم گیاهان و ماده در عصر نزول قرآن، باور عمومی بر این بود که قانون زوجیّت فقط در عالم انسان، حیوانات و برخی از گیاهان همانند خرما حاکم است اما کارل لینه گیاه شناس معروف سوئدی در سال 1721میلادی نظریۀ مبنی بر وجود جنس نر و ماده در همه گیاهان ارائه کرد که مورد استقبال دانشمندان قرار گرفت گرچه پس از مدتی، لینه از سوی ارباب کلیسا توقیف و کتاب¬های او به عنوان کتاب¬های ضالّه اعلان شد. همچنین، دانشمندان کشف کردند که ماده از تراکم انرژی به صورت ذرّات بی نهایت ریزی به نام اتم تشکیل شده است؛ از این رو پس از گذشت زمانی مسئله زوجیت به همه اشیا سرایت داده شد؛ زیرا تحقیقات علمی ثابت نموده است که واحد ساختمانی ماده یعنی اتم دارای اجزای مختلف با خصوصیات جنس نر و ماده است بخاطر این که اتم از الکترون ها با بار منفی و پروتون با بار مثبت تشکیل یافته است در اتم ذرّات سومی به نام «نوترون» وجود دارد که از لحاظ بار الکتریکی خنثی است. قرآن کریم صدها سال قبل از این که همگانی بودن مسأله زوجیت کشف شود، این حقیقت را بازگو نموده و قانون زوجیت را درعالم گیاهان مطرح نموده است: «و تری الارض هامدة فاذا انزلنا علیها الماء اهتزّت و ربت و انبتت من کل زوج بهیج» ؛ زمین را خشک و مرده می بینی پس هرگاه آب باران را بر آن فرو فرستادیم به حرکت می آید، رشد و نمو می کند و از هر جفت گیاه با طراوت می رویاند. در آیۀ دیگر فرموده است: «فاذا انزلنا من السماء مأً فانبتنا فیها من کل زوج کریم» ؛ پس هرگاه آب باران را از آسمان فرو فرستادیم پس در زمین از هر جفت گیاه پر ارزش رویاندیم . فراتر از این قرآن فرموده است که قانون زوجیت بر همه عالم ماده حکمفرما است: «ومن کل شئ خلقنا زوجین» ؛ از هر چیزی دو زوج آفریدیم. این دو زوج ممکن است که اشاره به اجزای تشکیل دهنده اتم باشند؛ چنانکه گذشت و ممکن است که اشاره به حقیقت دیگری باشد که تاهنوزاز نظر علمی کشف نشده است. 3- نقش باد در زایا کردن ابرها و گیاهان بشر از دیرزمان اطلاع داشت که بعضی از درختان نیاز به تلقیح و جفت گیری دارند که اگر نرینه هایشان را برای گرده افشانی بر سر شاخه های درختان میوه به کار نبرند، عملاً محصول آن بسیار کم می شود.در عربستان معمول بود که خوشه های نرینه خرما را برای گرده افشانی بر سر شاخه های گلداردرختان خرما بپاشند. اما برای کسی روشن نبود که این یک قانون عمومی در عالم گیاهان ودرختان است تا این که در قرن های اخیرمعلوم شدکه تولید مثل و باروری گیاهان و درختان عموماً بر اساس تلقیح ذرّات خیلی ریز و ذره بینی به نام «گرده» یا «پولِن» است عامل انتقال این گرده وسائل مختلف مثل حشرات و جریان شدید هوا است. قرن ها بشر اطلاعی از کیفیت نزول باران از ابرها نداشتند ولی در سال های اخیر به مسأله تلقیح ابرها پی بردند و متوجه شدند که بادها نقش عجیبی در بارور شدن ابرها دارد. از یک طرف باعث تشکیل قطرات باران و دانه های برف می شوند و از طرف دیگر درباردار شدن ابرهابه الکتریسیته و تخلیه این بار نقش دارند. قرآن کریم درباره نقش بادها در زمینه تلقیح می فرماید: «و ارسلنا الریّاح لواقح فانزلنا من السماء ماءً» ؛ بادها را باردار کننده فرستادیم پس از آسمان آبی نازل کردیم. گرچه این آیه با تلقیح ابرها توسط باد مناسبت بیشتری دارد؛ زیرا نتیجه آن را نزول باران قرار داده است اما در عین حال می توان گفت که در صدر آیه معنای عام تلقیح اراده شده هم در مورد ابرها و هم در مورد گیاهان و در ادامه اش فقط به یکی از آثار آن اشاره شده است . حتی ممکن است بگوییم که شاید نقش بادها در این زمینه منحصر به این دو مورد نباشد. احتمال دارد که در موارد دیگری هم وجود داشته باشد که تاهنوز برای ما کشف نشده است.
حوزۀ پزشکی
اشارات علمی اعجاز آمیز قرآن در حوزۀ پزشکی فراوان است. در اینجا به ذکر یک نمونه اکتفا می شود: مراحل رشد جنین قرآن کریم در زمانی نازل شده که علم پزشکی بخصوص در جزیرة العرب در ابتدای راه بود. پزشکان اطلاعات زیادی از کارکرد جهاز و دستگاه های درون بدن انسان نداشتند و اسرار آنها را نمی دانستند. در نتیجه مراحل رشد جنین (بچه در شکم مادر) در هاله¬ای از ابهام و مورد حدس و گمان های غیر علمی بود. درچنین دورانی این کتاب آسمانی آن مراحل را به گونه¬ای بازگو نموده است که با کشفیات جدید علمی انطباق کامل دارد: «ولقد خلقنا الانسان من سلالة من طین ثم جعلناه نطفة فی قرار مکین ثم خلقنا النطفة علقه و خلقنا العلقة مضغة و خلقنا المضغة عظاماً فکسونا العظام لحماً ثم انشاناه خلقاً آخر فتبارک الله احسن الخالقین» ؛ همانا انسان را از عصاره ای از گل آفریدیم سپس آن را نطفه ای در قرارگاه مطمئن (رحم) قرار دادیم سپس آن نطفه را علقه (خون بسته) و علقه را به صورت مضغه (شبیه گوشت جویده) و مضغه را به صورت استخوان هایی درآوردیم پس استخوانها را با لباس گوشت پوشاندیم. آنگاه در آن آفرینش تازه¬ای ایجاد کردیم آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است. مقصود از انسان در این آیه نوع انسان است که خلقتش از گِل با آفرینش آدم آغاز شده و سپس از طریق تناسل و زاد و ولد در فرزندان آدم ادامه یافته است. امروز علم جنین¬ شناسی به صورت علم گسترده¬ای درآمده است و به طور کلی چند مرحله¬ای را برای رشد جنین در عالم رحِم بازگو نموده است. 1. مرحله نطفه: نطفه از موجودات زنده ذره بینی اسرارانگیزی تشکیل یافته است که در مرد «اسپر» و در زن «اوول» نامیده می شود. این موجودات ریز شناور به قدری کوچکند که در نطفه یک مرد ممکن است میلیونها «اسپر» باشد. 2. مرحله علقه: نطفه بعد از آن که در رحم زن قرار گرفت بعد از مدتی تبدیل به علقه می شود و به صورت قطعه خون بسته همانند یک دانه توت بدون شکل که در جدار رحم آویزان است در می¬آید. جنین را در این مرحله در زبان علمی «مورولا» می نامند. 3. مرحله مضغه: کم¬کم جنین از حالت علقه بیرون می¬آیدو حالت یک قطعه گوشت جویده شده را به خود می گیرد بی آن که اعضای مختلف بدن در آن مشخص باشد اما ناگهان در پوسته جنین تغییراتی پیدا می شود و در شکل آن متناسب با کاری که باید انجام دهد تغییر می یابد و اعضای بدن کم¬کم ظاهر می شود. 4. مرحله استخوانهای سلولی: در این مرحله تمام سلولهای جنین تبدیل به سلول های استخوانی می شود و اسکلت بدن او ساخته می شود. بعد از آن بتدریج عضلات و گوشت ها روی آنها را می پوشاند. همه این مراحل مربوط به جسم و حیات حیوانی جنین است بعد نوبت می رسد به روح و حیات انسانی او که قرآن کریم می فرماید: «ثم انشاناه خلقاً آخر» ؛ سپس در او آفرینش تازه ای ایجاد کردیم. این همان مرحله ای است که روح انسان در کالبد جنین دمیده می شود. این مرحله یا تمام مراحل رشد جنین آن قدر مهم است که خدا به خودش آفرین می گوید: «فتبارک الله احسن الخالقین» . دکتر «موریس کوبای» می گوید: باید همه بیانات قرآنی را در زمینه مراحل رشد جنین با معلومات اثبات شده ای عصر جدید مقایسه کرد. موافق بودن شان با این ها واضح است لکن همچنین بی نهایت مهم است که آنها را با عقاید عمومی که در این خصوص در دوران وحی قرآنی شایع بود مواجهه داد تا معلوم گردد انسان های آن زمان تا چه اندازه از نظرات شبیه آنچه در قرآن عرضه شده دور بودند. فی الواقع فقط در جریان قرن نوزدهم است که دید تقریباً روشنی از این مسائل پیدا می کنیم.
پی نوشت ها:
1. اصول کافی 2 / 609
2. خدای زنده ای که هرگز نمی میرد.
3. بحار 35 / 404
4. تفسیر برهان 1 / 28 (مقدمه)
5. سبحانی، الالهیات، 3 / 419
6. طنطاوی، تفسیر الجواهر، 10 / 199
7. صداقت، علی اکبر، قرآن و دیگران
8. نمل / 88
9. طبرسی، مجمع البیان، 7 / 409 – فخر رازی ، التفسیر الکبیر، 24 / 220
10. نبأ / 20
11. علّامه طباطبایی، المیزان، 15 / 401
12. همان، ص 402
13. نهج البلاغه (صبحی صالح) خطبه 211
14. نبأ / 7
15. انبیا / 37
16. طبرسی، مجمع البیان، 7 / 83
17. المعجم المفهرس لالفاظ القرآن- ماده رسا
18. نمل / 61
19. المیزان 14 / 280
20. نهج البلاغه، خطبه 1 (صبحی صالح)
21. همان، خطبه 211
22. انبیا / 30
23. تفسیر الصافی 3/ 338
24. نور / 145
25. حج / 5
26. لقمان / 10
27. ذاریات / 49
28. به نقل از : رضایی ، اصفهانی، محمد علی، اشارات علمی اعجاز آمیز قرآن ص 112
29. حجر / 22
30. مؤمنون / 12 -14
31. به نقل از تفسیر نمونه 14 / 23 و 208 - 213
32. به نقل از:رضایی، اصفهانی، محمد علی، اشارات علمی اعجاز آمیز قرآن ص 151
منبع::: ماهنامه هادی ::